سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*یاس شیشه ای* ♥TrUe LoVe♥

اسرار زندگی

*شاید زندگی قصه ای است که کودکان از آن آگاهند که زندگی را با گریه آغاز می کنند.

 *وقتی به دنیا آمدم آنقدر جا خوردم که تا دو سال قدرت حرف زدن نداشتم!

 * پیری یعنی کوتاه شدن آینده , آینده ای که خیلی ها ولع دیدنش را دارند بی خبر از آن که

آمدنش پیمانه عمر را پر می کند.

 * با هر نوزادی که متولد می شود، مقداری هم چرک و خون به دنیا می آید.



[ چهارشنبه 90/11/5 ] [ 9:31 عصر ] [ mina ]

نظر

دو ابزار مهم...

اوریانا فالاچی در یک مصاحبه از وینستون چرچیل سوال می کند:

شما چرا برای ایجاد یک دولت استعماری و دست نشانده به آنسوی اقیانوس هند می روید و دولت هند

شرقی را بوجود می آورید ،اما این کاررا نمیتوانید در بیخ گوش خودتان یعنی در ایرلند که سالهاست با

شما در جنگ و ستیز ست انجام دهید؟ چرچیل پاسخ میدهد: برای انجام این کار به دو ابزار مهم احتیاج

هست که آنها را در ایرلند در اختیار نداریم. خبرنگار میپرسد این دو ابزار چیست؟

چرچیل می گوید: اکثریت نادان و اقلیت خائن



[ چهارشنبه 90/11/5 ] [ 9:26 عصر ] [ mina ]

نظر

کلام های ناب دکتر شریعتی

پاکی در عزلت

با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو.

در انزوا پاک ماندن،

نه سخت است و نه با ارزش.


قرن‌ها نالیدن

نه! من هرگز نمی‌نالم.

قرن‌ها نالیدن بس است.

می‌خواهم فریاد کنم.

اگر نتوانستم، سکوت می‌کنم.

خاموش مردن بهتر از نالیدن است!


ازدواج

"... عاقلانه ازدواج کن

تا عاشقانه زندگی کنی..."


نگاه زیبا

آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند،

تو به دنبال نگاه زیبا باش!


بیهوده زیستن

ساعت‌ها را بگذارید بخوابند. بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست.


در دشمنی دو رنگی نیست. کاش دوستان هم، در موقع خود، چون دشمنان بی‌ریا بودند


من در سرزمینی زندگی می کنم که، در آن، دویدن، سهم کسانی است که نمی رسند، و

رسیدن، حق کسانی که نمی‌دوند.


سکوت می‌کنم، سکوت‌ام نشانه‌ی رضایت نیست، حجمی بزرگ از فریاد است، که

بستری برای حضور نیافته است


در زندگی طوری باش که: آنان‌که خدا را نمی‌شناسند، تو را که می‌شناسند، خدا را

بشناسند!


سرنوشت تو، متن‌ی است که، اگر ندانی، دست‌های نویسندگان، و اگر بدانی، خود،

می‌توانی نوشت



در کرانه‌ی بی‌نهایت آسمان، دو چیز مدهوش‌ام می‌کند :

آبی‌ی آسمانی که می‌بینم، و میدانم که نیست،

و خدایی که نمی‌بینم، و می‌دانم که هست

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند.

اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست او جانشین همه نداشتنهاست .

بالا بردن اندیشه

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری، همانند سیب باش تا با افتادن‌ات اندیشه‌ای را بالا ببری


دیدن جهان

جهان را، ما ، نه آن‌چنان‌که واقعاً هست، می‌بینیم ، جهان را، ما، آن‌چنان‌که ما واقعاً

هستیم، می‌بینیم


انسانیت

انسان به میزانی که می اندیشد ، انسان است، به میزانی که می آفریند انسان است نه

به میزانی که آفریده های دیگران را نشخوار می کند


تنهایی

هر کس به میزانی که به تنهایی نیاز دارد ، عظمت دارد و بی نیازتر است



[ چهارشنبه 90/11/5 ] [ 9:18 عصر ] [ mina ]

نظر

انسانها چهار دسته اند:

 

1- آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند .

عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که

قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.


2- آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند .

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی

واگذاشته‌اند. بی شخصیت‌اند و بی اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌اشان

یکی است.


3- آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند .

آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان

هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که هماره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و

برایشان ارزش و احترام قائلیم.


4- آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند .

شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودنشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمی‌توانیم

حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک

می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می فهمیم که آنان چه بودند. چه می گفتند و چه می

خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در

برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت

می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان

می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد

انگشتان دست هم نرسد.



[ چهارشنبه 90/11/5 ] [ 2:22 عصر ] [ mina ]

نظر

پیر منم جوان منم..

پیر منم جوان منم تیر منم کمان منم

یار مگو که من منم ،من نه منم ،نه من منم

گر تو توئی و من منم ،من نه منم ،نه من منم

عاشق زار او منم ، بی دل و یار او منم

یار و نگار او منم ، غنچه و خار او منم

لاله عذار او منم ، چاره ی کار او منم

بر سر دار او منم ، من نه منم ، نه من منم

باغ شدم ز ورد او ، داغ شدم ز پیش او

لاف زدم ز جام او ، گام زدم ز گام او

عشق چه گفت نام او من نه منم،نه من منم

دولت شید او منم ، باز سپید او منم

راه امید او منم ،من نه منم ،نه من منم

گفت برو تو شمس حق، هیچ مگو ز آن و این

تا شودت گمان یقین ،من نه منم ،نه من منم




[ سه شنبه 90/11/4 ] [ 9:57 عصر ] [ mina ]

نظر

تقدیم به مادرم.........

سرم را نه ظلم می تواند خم کند،

نه مرگ،

نه ترس،

سرم فقط برای بوسیدن دست های تو

خم می شود مادرم....



[ سه شنبه 90/11/4 ] [ 4:56 عصر ] [ mina ]

نظر

آنجا که درخت بید به آب می رسد...

آنجا که درخت بید به آب می رسد، یک بچه قورباغه

و یک کرم همدیگر را دیدند

آن ها توی چشم های ریز هم نگاه کردند…

…و عاشق هم شدند.

کرم، رنگین کمان زیبای بچه قورباغه شد،

و بچه قورباغه، مروارید سیاه و درخشان کرم..

بچه قورباغه گفت: «من عاشق سرتا پای تو هستم»

کرم گفت:« من هم عاشق سرتا پای تو هستم.قول

بده که هیچ وقت تغییر نمی کنی..»

بچه قورباغه گفت :«قول می دهم.»

ولی بچه قورباغه نتوانست سر قولش بماند. او تغییر کرد.

درست مثل هوا که تغییر می کند.

دفعه ی بعد که آنها همدیگر را دیدند، بچه قورباغه

دو تا پا درآورده بود.

 

کرم گفت:«تو زیر قولت زدی»

بچه قورباغه التماس کرد:« من را ببخش دست خودم

نبود…من این پا ها را نمی

خواهم…

…من فقط رنگین کمان زیبای خودم را می خواهم.»

کرم گفت:« من هم مروارید سیاه و درخشان خودم را می خواهم.

قول بده که دیگر تغییر نمیکنی.»

بچه قورباغه گفت قول می دهم.

 

ولی مثل عوض شدن فصل ها،

دفعه ی بعد که آن ها همدیگر را دیدند،

بچه قورباغه هم تغییر کرده بود. دو تا دست درآورده بود.

کرم گریه کرد :«این دفعه ی دوم است که زیر قولت زدی.»

بچه قورباغه التماس کرد:«من را ببخش. دست

خودم نبود. من این دست ها را نمیخواهم…

من فقط رنگین کمان زیبای خودم را می خواهم.»

کرم گفت:« و من هم مروارید سیاه و درخشان خودم را…

این دفعه ی آخر است که می بخشمت.»

ولی بچه قورباغه نتوانست سر قولش بماند. او تغییر کرد.

درست مثل دنیا که تغییر می کند.

دفعه ی بعد که آن ها همدیگر را دیدند،

او دم نداشت.

کرم گفت:«تو سه بار زیر قولت زدی و حالا هم دیگر

دل من را شکستی.»

بچه قورباغه گفت:« ولی تو رنگین کمان زیبای من هستی.»

«آره، ولی تو دیگر مروارید سیاه ودرخشان من نیستی.

خداحافظ.»

کرم از شاخه ی بید بالا رفت و آنقدر به حال خودش

گریه کرد تا خوابش برد.

یک شب گرم و مهتابی،

کرم از خواب بیدار شد..

آسمان عوض شده بود،

درخت ها عوض شده بودند

همه چیز عوض شده بود…

اما علاقه ی او به بچه قورباغه تغییر نکرده بود.با

این که بچه قورباغه زیر قولش زده بود،

اما او تصمیم گرفت ببخشدش.

بال هایش را خشک کرد.

بال بال زد و پایین رفت تا بچه قورباغه را پیدا کند.

آنجا که درخت بید به آب می رسد،

یک قورباغه روی یک برگ گل سوسن نشسته بود.

پروانه گفت:«بخشید شما مرواریدٍ…»

ولی قبل ازینکه بتواند بگوید :«…سیاه و درخشانم را ندیدید؟»

قورباغه جهید بالا و او را بلعید ،

و درسته قورتش داد.

و حالا قورباغه آنجا منتظر است…

…با شیفتگی به رنگین کمان زیبایش فکر می کند….

…نمی داند که کجا رفته.

جی آنه ویلیس



[ سه شنبه 90/11/4 ] [ 4:50 عصر ] [ mina ]

نظر

تسـت شـناخت شخصیـت با سـازهای موسیـقی!


کدامیک از این سازها را به بقیه ترجیح می دهید؟!

سنتور؟ گیتار؟ پیانو؟ سه تار؟ ارگ؟

ویولون؟ دف؟ آکاردئون؟ یا ،

شیپور ؟ با خواندن توصیفات زیر چندان مشکل نیست

که بتوانید شخصیت خود را محک

بزنید ...

سنتور : رفتار شما بسیار دلنشین است اما گاهی

دیگران را از خود می رنجانید و این

به دلیل شرایطی است که

برای شما به وجود می آید. همیشه فکر می کنید که

دیگران شما را درک نمی کنند اما

این قضاوت در برخی موارد

اشتباه است. یک نکته ی مهم دیگر این است که برای

رسیدن به مقصد باید صبر پیشه

کنید و جالب تر آنکه خود

نسبت به این موضوع آگاه هستید.

گیتار : به اصطلاح شما فردی سرزنده و فعال هستید.

در ارتباط خود با دیگران به دنبال

واژه های درشت نمی

گردید. شاید گاهی برای صحبت کردن از احساسات خود

دچار مشکل می شوید ولی

سعی کنید تا از آنچه هستید

راحتتر باشید. کلام شما ساده اما دلنشین است و یکی

از ویژگیهای شما آن است که اگر

کسی را دوست بدارید نمی

توانید به راحتی او را فراموش کنید. روابط اجتماعی

مناسبی دارید و به شب های پر

ستاره علاقه مندید.

پیانو : شما شخصیت آرامی دارید. تفکر منحصر به

فرد شما، شما را از دیگران متمایز

می کند. آرزوهای شما یا

خیلی دور هستند یا خیلی نزدیک و بین این دو

ستاره ای از آرزو برای شما چنان نمی

درخشد که نظر شما را جلب

کند. تخیل زیبایتان توانایی آنرا دارد تا به حقیقتی

دست یافتنی و ملموس تبدیل شود

حتی اگر دیگران آن را تأیید نکنند.

سه تار : اندیشه های عارفانه ای دارید. به آینده

بسیار می اندیشید و آنچه در اطراف

شما می گذرد برای شخصیت

شما اهمیت کمتری دارد. در اثبات حسن نیت خود

سعی و تلاش می کنید و در بعضی

مواقع دست از آن برمی دارید.

انسان مستعدی هستید و این به آن معناست که

با کمی تلاش می توانید به قله های

دست نیافتنی، برسید. البته

بسیار خیال پرداز نیستید و دنیای ذهنی شما یک

دنیای دست یافتنی است.

ارگ : شما یک فرد کاملا احساساتی هستید.

با آنکه در بعضی مواقع آنرا بروز نمی

دهید اما به این فکر می کنید

که آیا کسی که دوستش دارید نیز به شما می اندیشد؟

بدانید که او نیز شما را تا حد

امکان دوست دارد. حس و نوع

عشق شما از عشق های صادقانه است که شاید برای کمتر کسی اتفاق بیفتد.


ویولون : شما فردی بسیار زیرک و باهوش هستید

و متوجه نکاتی می شوید که

دیگران از آنها غافلند. به زبان ساده

یعنی مو را از ماست می کشید. باید در مسیر زندگی

خود پا پیش بگذارید تا بتوانید

موفق شوید و قبل از انجام هر

کاری درباره ی آن بیندیشید تا موقعیت های خوب را

شکار کنید. غرور شما قسمتی از

شخصیت شماست پس نه به

راحتی آنرا زیر پا بگذارید و نه آنرا سر سختانه برای

خود حفظ کنید.خوشبختی شما در

گرو استفاده ی به موقع از

لحظه هاست، لحظه و زمان را از دست ندهید.

دف : از ارتباط با خداوند لذت می برید و این امر

نشأت گرفته از اندیشه های عارفانه ی

شماست. در ذهن و افکار

خود به سیر و سفر می پردازید و این سفر نه به

معنای سفر از شهری به شهر دیگر،

بلکه از عالمی به عالم دیگر

است. شما دوست دارید که در آن عالم لحظاتی

را سپری کنید، در آنجا بغض خود را

بشکنید و خالصانه با خدای خود

حرف بزنید. شاید فکر می کنید خدا شما را فراموش

کرده است اما خدا بندگانش را هرگز

فراموش نمی کند.

آکاردئون : وجود شما سراسر از عشق است و

شما عاشق دوست داشتن هستید.

آنچه که شما گم کرده اید و به

جستجوی آن می پردازید درون شما وجود دارد.

به اطراف خود بیشتر توجه کنید، گم کرده

ی شما بسیار نزدیک به

شماست، سعی کنید مهار زندگی خود را در دست

داشته باشید تا آن را بیشتر رام کنید.

شیپور : شما یک انسان خوش نشین هستید.

دیگران فکر می کنند به راحتی می توانند به درون

شما پی ببرند امابه واقع خلاف این موضوع است.

با آنکه به طور غیر مستقیم در حل

مسائل خود از دیگرانکمک می گیرید اما سعی

کنید تا از اندیشه های دیگران نیز به طور مستقیم بیشتر استفاده کنید!


 



[ سه شنبه 90/11/4 ] [ 12:11 عصر ] [ mina ]

نظر

10قانون زندگی

قانون یکم: به شما جسمی داده می‌شود. چه جسمتان را دوست داشته

یا از آن متنفر باشید، باید بدانید که در طول

زندگی در دنیای خاکی با شماست.

قانون دوم: در مدرسه‌ای غیر رسمی و تمام وقت نام‌نویسی کرده‌اید که

"زندگی" نام دارد. در این مدرسه هر روز فرصت

یادگیری دروس را دارید. چه این درس‌ها را دوست داشته باشید چه از آن

بدتان بیاید، پس بهتر است به عنوان بخشی از

برنامه آموزشی برایشان طرح‌ریزی کنید.

قانون سوم: اشتباه وجود ندارد، تنها درس است. رشد فرآیند آزمایش است،

یک سلسله دادرسی، خطا و پیروزی‌های

گهگاهی، آزمایش‌های ناکام نیز به همان اندازه آزمایش‌های موفق بخشی از

فرآیند رشد هستند.

قانون چهارم: درس آنقدر تکرار می‌شود تا آموخته شود. درس‌ها در اشکال

مختلف آنقدر تکرار می‌شوند، تا آنها را بیاموزید.

وقتی آموختید می‌توانید درس بعدی را شروع کنید، بنابراین بهتر است زودتر

درس‌هایتان را بیاموزید.

قانون پنجم: آموختن پایان ندارد. هیچ بخشی از زندگی نیست که در آن

درسی نباشد. اگر زنده هستید درس‌هایتان را نیز

باید بیاموزید.

قانون ششم: قضاوت نکنید، غیبت نکنید، ادعا نکنید،سرزنش نکنید،

تحقیرو مسخره نکنید، وگرنه سرتون میاد. خداوند شما

را در همان شرایط قرار می‌دهد تا ببیند شما چکار می‌کنید.

قانون هفتم: دیگران فقط آینه شما هستند. نمی‌توانید از چیزی در دیگران

خوشتان بیاید یا بدتان بیاید، مگر آنکه منعکس

کننده چیزی باشد که درباره خودتان می‌پسندید یا از آن بدتان می‌آید.

قانون هشتم: انتخاب چگونه زندگی کردن با شماست. همه ابزار و منابع

مورد نیاز را در اختیار دارید، این که با آنها چه

می‌کنید، بستگی به خودتان دارد.

قانون نهم: جواب‌هایتان در وجود خودتان است. تنها کاری که باید بکنید

این است که نگاه کنید، گوش بدهید و اعتماد کنید.

قانون دهم : خیرخواه همه باشید تا به شما نیز خیر برسد.



[ سه شنبه 90/11/4 ] [ 11:59 صبح ] [ mina ]

نظر

مسافر

مسافر

اکنون کارم سفر است ، 

مسافری تنهایم 

که در زیر کوله باری سنگین ، پشتم خم شده 

و استخوان هایم به درد آمده است .

و می روم و راه طولانی لحظه ها

در پیش رویم تا افق کشیده شده است.

و از هر منزلی تا منزل دور  دست دیگر ، لحظه ای است.

و این چنین من باید صدهزار ، میلیون ها لحظه را طی کنم.

تا برسم به یک روز...

 

 



[ سه شنبه 90/11/4 ] [ 10:52 صبح ] [ mina ]

نظر

<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

آوازک