به قدر خوردن یک چای تلخ با من باش...
هنوز گر چه صدایت غریب و غمگین است
بلند حرف بزن،گوش شهر سنگین است
بلند حرف بزن ماه بی قرینه،ولی
مراقب سخنت باش،شب خبرچین است
شنیده ام که مجازات عشق سنگین است اگر به نام تو دستی به آسمان برخاست گمان مبر که دعا می کنند،نفرین است.... که تلخ با تو عزیزم هنوز شیرین است شنیده ام همه ی وعده ها دروغین است
مراقب سخنت باش و کم بگو از عشق
به قدر خوردن یک چای تلخ با من باش
مرا به خوب شدن وعده می دهی اما
به حال و روز بد پیش از این چه می نالی؟
چه ماجرا که به تقدیرمان پس از این است...
**ناصر حامدی**
[ سه شنبه 90/12/16 ] [ 6:29 عصر ] [ mina ]