وصله ناجور...
عریانی یک شاخه غزل پیرهنم نیست
این وصله ی ناجور تو در حد تنم نیست
روحی که ز افلاک تو بر خاک رسیده
در مرده ترین حوصله ی این بدنم نیست
بو میکشمت طعم علف هرزه ی دنیا
در تشنه ترین گشنگی این دهنم نیست
باران تو را سیل به مرداب کشانده
فرهادترین حادثه با کوه کنم نیست
تدریجی مرگی است به هر جا نرسیده
کرباس ترین حاشیه را در کفنم نیست
[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 11:32 عصر ] [ mina ]