سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*یاس شیشه ای* ♥TrUe LoVe♥

نمیدانم چرا..؟

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن
باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جست و جوی نقره ای در کوچه های آبی احساس،
تو را از بین گلهایی که در تنهاییم روییدند با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:
دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی و من تنها برای
دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
این بود آخرین حرفت و رفتی....
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
چشم هایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمیدانم چرا رفتی.....؟
نمیدانم چرا..؟
شاید خطا کردم و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا....؟
تا کی...؟
برای چه....؟

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر میداشت
تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتنت،آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد
من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دریاچه بغضی کرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد مرا با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته ی چشمان زیبای تو ام ،برگرد.....
برگرد و ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از این همه طوفان و وَهم و پرسش و تردید کسی از پشت قاب پنجره
آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو
که در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است
در امواج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمیدانم چرا؟
شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز برای
شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت
دعا کردم....



[ جمعه 90/5/28 ] [ 6:10 عصر ] [ mina ]

نظر

پشت دیوار نشینم...

من نه آنم که زفیض نگهت چشم بپوشم


نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی


در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی


پشت دیوار نشینم، چو گدابر سر راهی


کس به غیر از تو نخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی


باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی



[ پنج شنبه 90/5/27 ] [ 11:40 عصر ] [ mina ]

نظر

امروز

امروز هر چقدر بخندی و هر چقدر عاشق باشی
باز محبت دنیا کم نمیشه پس بخند و عاشق باش
امروز هر چقدر دلها را شاد کنی
کسی به تو خورده نمیگیره پس شادی بخش باش
امروز هرچقدر نفس بکشی
جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمیشه
پس از اعماق وجودت نفس بکش
امروز هر چقدر آرزو کنی چشمه ی آرزوهات خشک نمیشه پس آرزو کن
امروز هر چقدر خدا را صدا کنی خدا خسته نمیشه
پس صدایش کن
او منتظر توست
او منتظر آرزوهایت..
خنده هایت..
گریه هایت..
ستاره شمردن هایت..
و عاشق بودن هایت است..
امروز امروز است..پس زندگی کن..



[ پنج شنبه 90/5/27 ] [ 11:37 عصر ] [ mina ]

نظر

سکوت من..

تنها ، بی همزبان ، خسته و یک سکوت بی پایان
در آغوش تنهایی ، آرام اما از درون نا آرام
میخوانم همراه با سکوت ترانه دلتنگی را…

میدانم که کسی صدای مرا نمیشنود ، اما چاره نیست باید سکوت این لحظه ها را با فریادی بی صدا شکست .
همدلی نیست اینجا که با دل همنشین شود ، همدردی نیست که با قلبم همدرد شود ، همنفسی نیست که به عشقش نفس بکشم.

سکوت ، سکوتی در اعماق یک قلب بی طاقت ، مثل این دلشکسته که به امید طلوعی دوباره ، امشب را  تا سحر بیدار نشسته .

دیگر صدای تیک تیک  ساعت نیز بیصداست ، زمان همچنان میگذرد اما خیلی کند!

انگار عاشق این لحظه هاست ، با ما نامهربان است ، دوست دارد لحظه های تنهایی را.

خواستم همزبانم دل تنهایم باشد ، انگار که این دل نیز در حسرت روزهای عاشقیست!

و تنها سکوت در فضای دلگیر خانه ، حس میکنم بیشتر از هر زمان بی کسی را .

قطره ای اشک در چشمانم حلقه زد ، بغض گلویم شکست ، و اینبار چند لحظه ای  سکوت با صدای گریه هایم شکست.

اشکهایم تمام شد ، دوباره آرام شدم ، سکوت آمد و دوباره آن لحظه ی تلخ تکرار شد.



[ پنج شنبه 90/5/27 ] [ 11:35 عصر ] [ mina ]

نظر

::

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

آوازک