چیزهایی هست خیلی بدتر از تنهایی
اما سال ها طول می کشد تا این را بفهمی
وقتی هم که آخر سر می فهمی اش
دیگر خیلی دیر شده
و هیچ چیز بدتر از
خیلی دیر نیست.
"چارلز بوکفسکی"
[ چهارشنبه 91/3/24 ] [ 10:44 صبح ] [ mina ]
سیبی شدی بر بلند ترین شاخه درخت
سرخ ...............
زیبا و دست نیافتنی
پس این جاذبه لعنتی کی اتفاق میافتد؟
[ دوشنبه 91/3/22 ] [ 2:34 صبح ] [ mina ]
پزشکان اصطلاحاتی دارند
که ما نمی فهمیم
ما دردهای داریم که آنها نمی فهمند
نفهمی بد دردی است
خوش به حال دامپزشکان ....!
(حسین پناهی)
[ یکشنبه 91/3/21 ] [ 10:8 عصر ] [ mina ]
نبض مرا بگیر
نبضم نمیزند
انگار مرده ام
انگار رفته ام
در برزخی که تو
آرام خفته ای
[ یکشنبه 91/3/21 ] [ 1:15 صبح ] [ mina ]
این حوالی
کسی هست که
بوی تازگی میدهد عطر تنش
دستانش گــــــــرم استــــــــــ
و نگاهـــــش کاش
تا همیشـــــــــــــه برای من بمانـــد
آری
ایـــــــــن حوالی هنوز هـــــم
فرصتِ عاشقی هستــــــــــــ . . . !
[ پنج شنبه 91/3/18 ] [ 10:49 عصر ] [ mina ]
وسوسه شیطان است اگر...
- وقتی میگی خدا رو دوست داری ولی حاضر نیستی بانماز خوندنت
باهاش صحبت کنی،وسوسه شیطان است.
- وقتی نمیتونی تو لحظه دیدن نامحرم سرتو پایینبندازی و نگاه نکنی،وسوسه شیطان است.
- وقتی خشمگین میشی نمیتونی جلوی خشمتو بگیری،وسوسهشیطان است.
- توی عمرت یه نگاه محبت آمیز به پدر و مادرت نکردیولی روزی هزار بار واسه یه
غریبه میمیری و زنده میشی،وسوسه شیطان است.
- وقتی با کسی به خاطر پول یا شهرت یا ناموسش رفیق میشی،وسوسه شیطان است.
- وقتی که احترام به پدر و مادرت رو نشانه ضعف بدونی،وسوسهشیطان است.
این ها همه وسوسه شیطان است ولی شیطان مقصر نیست.ماانسانیم و دارای اختیار...
[ پنج شنبه 91/3/18 ] [ 3:13 صبح ] [ mina ]
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
[ چهارشنبه 91/3/10 ] [ 8:46 عصر ] [ mina ]
چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی
که یکسر مهربانی درد سر بی
اگر مجنون دل شوریده ای داشت
دل لیلی از آن شوریده تر بی
[ دوشنبه 91/3/8 ] [ 12:16 صبح ] [ mina ]
زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.
ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد : مواظب باش ، مواظب باش ، یه کم بیشتر کره توش بریز….
وای خدای من ، خیلی زیاد درست کردی … حالا برش گردون … زود باش
باید بیشتر کره بریزی … وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم ؟؟ دارن میسوزن مواظب باش ،
گفتم مواظب باش ! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش نمیکنی … هیچ وقت!! برشون گردون !
زود باش ! دیوونه شدی ؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی ؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی … نمک بزن … نمک …
زن به او زل زده و ناگهان گفت : خدای بزرگ چه اتفاقی برات افتاده ؟! فکر میکنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟
شوهر به آرامی گفت : فقط میخواستم بدونی وقتی دارم رانندگی میکنم، چه بلائی سر من میاری.
[ دوشنبه 91/3/8 ] [ 12:12 صبح ] [ mina ]
نه از رومم...
نه از زنگم...
همان بی رنگ بی رنگم...
بیا بگشای در بگشای...
دلتنگم...
نه از سازم...
نه آوازم...
بدون بال و پروازم...
بیا ای محرم رازم...
تو ای دیبای مهنازم...
نه بارانم...
نه طوفانم...
نه از شعر و نه عرفانم...
بیا عشق و بیا جانم...
گریانم...
[ سه شنبه 91/3/2 ] [ 10:10 عصر ] [ mina ]