فقر همه جا سر میکشد...
میخواهم بگویم
فقر همه جا سر میکشد
فقر ، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست
فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست
طلا و غذا نیست
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته یک کتابفروشی می نشیند
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه های برگشتی را خرد میکند
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود
فقر ، همه جا سر میکشد
فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست
فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است..
"دکتر شریعتی"
[ سه شنبه 90/11/4 ] [ 10:46 صبح ] [ mina ]